شعر پیامکی لیــــلی و مجنــــون
پیامک زد شبی لیلی به مجنون
که هر وقت آمدی از خانه بیرون
بیاور مدرک تحصیلی ات را
گواهی نامه ی پی اچ دی ات را
پدر باید ببیند دکترایت
زمانه بد شده جانم فدایت
دعا کن مدرکت جعلی نباشد
زدانشگاه هاوایی نباشد
وگرنه وای بر احوالت ای مرد
که بابایم بگیرد حالت ای مرد
چو مجنون این پیامک خواند وارفت
به سوی دشت و صحرا کله پا رفت
اس ام اس زد ز آنجا سوی لیلی
که می خواهم تورا قد تریلی
دلم در دام عشقت بی قرار است
ولیکن مدرکم بی اعتبار است
شده از فاکسفورد این دکترا فاکس
مقصر است در این ماجرا فاکس
چه سنگین است بار این جدایی
امان از دست این مدرک گرایی
بـــــ...ــا حـــــالـــ...!!!
دختر دختر خالم خونمون بود. با خودم برده بودمش بیرون گفتم وقتی نرگس اینا اومدن نگی رفتیم بیرونا….! گفت باشه. نرگس اینا که اومدن رفت جلوشونو گفت: ما که نرفتیم بیرون!
فک و فامیله داریم!
هر وقت میرم خونه ی عموم، زن عموم بدرقه ام می کنه تا ده کیلومتری خونه شون و بعدش میگه تو هم که واسه شام نمیمونی، خونه غریبه که نیست… زن عموی پیچون و روباه مکاره ما داریم؟!!!
داییم جلوی جمع میگه، امروز نمیشه به کسی اعتماد کرد، همه گرگ شده اند.
نمونه اش همین خواهر زاده من !!!!!!!!
اخه مامان بزرگه داریم؟!!!!
فک و فامیله داریم؟
ساعت ۲ ظهر داریم با پسر داییمون میریم خونه ۴ تا خانم سر خیابون ایستاده بودن هوا هم خیلی گرم بود گفتم خوبه برسونیمشون؟
پسر داییمون هم زد رو ترمز گفت خانما کجا میرید آدرسشون سمت خونه ما بود.
دختره گفت ما که جا نمیشیم؟
پسر داییمون در سمت منو باز کرده میگه ایشون همینجا پیاده میشن منو انداخت بیرون اونارو برد؟؟
خدایی فک و فامیله داریم؟؟!!
بهش میگم من هفته دیگه بلیط دارم دارم میرم خارج، میگه اتفاقا پسر منم دیروز از خارج اومده، زنگ میزنم به پسرش میگم کجا بودی؟ میگه ویلای یکی از بچهها تو لواسون، جات خالی …فک و فامیله ما داریم؟
فامیلای ما رو باش بعد عمری ” اس ام اس ” داده نوشته :
با توجه به گران شدن نرخ ” اس ام اس ” پیشاپیش نوروز ۹۰ ، ۹۱
تولدت ، تولدم ، پیوندتان و قدم نورسیده مبارک.نور به قبرت بباره !!
عموم گفت: شما فرار کنید من به حسابشون میرسم!
یه دفعه یکی از پشت محکم خورد به من، با کله رفتم تو زمین…
عموم بود که از ما جلو زد و میگفت سگها خیلی وحشین تندتر بدوین!
فک و فامیله داریم؟؟!!
پسر خاله است ما داریم؟
مامانم خطاب به همسترمون: سلام عزیزم، سلام پسرم صبحت بخیر! خوب لالا کردی؟ بزار برات غذا بیارم عشقم بخوری چاق بشی چله بشی… آی مامان قربونت بره.. ای جانم ای جانم!
مامانم خطاب به من:
هوی شتر نمیخوای اون تن لشت رو از جات بلند کنی بیای صبحونتو کوفت کنی؟؟؟
فک و فامیله داریم؟
تو یه مهمونیه با کلاس و خفن بودیم همه خارجکی حرف می زدن مامان بزرگم اون وسط پاش درد گرفته… داد میزنه نسیم مامان کماته(پماد)منو از تو کموت(کمد) بیار!!!!!!!!
همه ساکت بودن و هاج و واج نگاه می کردن این چی میگه!!!!!!!!
مامان بزرگه ابرو ریزه ما داریم!!!؟؟؟
بچه بودیم زن عمومون داشت به پسر عمومون دیکته میگفت با صدای بلند: بنویس انجیل (یعنی انجیر) بد پسر عموی کلاس اول دبستانمون هم میگفت مامان تو مثلا دیپلم داری؟! زن عموی بی سواده داریم؟! فک و فامیله داریم؟!
زن دائیم برگشته به دوستم میگه عجب چشای قشنگی داری، چشات عین چشای گاوه!!! خدایی زن داییه داریم؟! فکو فامیله داریم؟!
تلفن زنگ خورد به بابام میگم بابا جواب بده ، میگه با خودت کار دارن ، گفتم نه با من کار ندارن اگه کار داشتن بگو من نیستم ، رفته جواب داده میگه آره یوسف هست اما گفت بگو من نیستم اما تو صبر کن من صداش کنم ، بعد آمده فاتحانه تو صورتم لبخند میزنه!!
اومدم خونه میگم مامان شام چی داریم میگه ما خوردیم سهم تو اوناهاش رو کابینته .
رفتم دیدم اه باز هم نشسته پا این برنامه اشپزی خارجکی ها …
داشتم همینطوری میخوردم یهو داداش بزرگه ام زد پس کله ام گفت هووو واسه چی غذای میشکا رو (سگمون) میخوری ؟؟؟؟!!!!
من … مامان ( دستشو گرفته جلو دهنش قهقه میزنه ) : خوب گرسنشه دیگه … بخور گلم بخور … !
مامانه داریم تو رو قرآن مجید ؟؟ فک و فامیله داریم؟؟
بابام اومده تو اتاق دیده دارم نماز میخونم برگشته میگه:صبح به صبح در پی مکر و فریب
شب هم گریه و امن یجیب…!!!فک و فامیله داریم؟
انتظار آسونه
فقط اگه ببینم خیال رفتن داری
طبق آخرین یافته ها یه بیماری تو آدم ها وجود داره که هر وقت عینکی را روی میز یا روی چشم کسی یا هر جای دیگه که باشه ببینن زود به چشم میزنن و امتحانش می کنن!
انکار نکنید همتون حداقل یه بار تو بچگی در یخچال رو آروم می بستین، از لای درش به زور نیگا می کردین ببینین کی چراغش خاموش می شه!
بزرگترین اشتباه زندگیم این بود که به بابام پیشنهاد دادم مواقع بیکاری بیاد با کامپیوتر مین روب بازی کنه. بزرگتر از اون این بود به مامانم کامپیوتر یاد دادم، فجیع تر از اون یاد دادن اینترنت به مامانم بود.اما رنج آورترین اشتباهم این بود که به مامانم گفتم نحوه پخت غذا رو برای روزای مجردی ام بهم یاد بده. حالا من غذا درست می کنم… مامانم تو اینترنت می چرخه، بابام هم کماکان داره با کامپیوتر مین روب بازی می کنه. خواستم بگم براتون تجربه بشه… اشتباهی که من کردم شما نکنید!
رئیس چیست!؟ فردی که وقتی شما دیر به سر کار می روید خیلی زود می آید و زمانی که شما زود به اداره می روید یا دیر می آ ید و یا مرخصی است…!
عاشق اون لحظه ام که استاد جک میگه و هیچکس نمی خنده…(مثل معلم فزیک خودمون)
فالگیر: خانوم فردا شوهرتون می میره!
خانوم: خودم می دونم اینو فقط بگو گیر پلیس می افتم یا نه؟
معنی چراغ زرد راهنما در دنیا: از سرعت خود بکاهید و آماده توقف شوید!
معنی چراغ زرد راهنما در ایران: بدو گاز بده تا قرمز نشده رد بشیم!
طرف توی کوه داشته قدم می زده. یه زمرد پیدا کرده به وزن یازده و نیم کیلوگرم! بعدش من یه بیست و پنج تومنی توی خیابون دیدم، خم شدم بردارم. شلوارم پاره شد.
من هر روز، از خونه که بیرون می زنم رو یه کاغذ می نویسم: «امروز قراره بمیرم» که اگه احیانا مردم، بگن یارو چقدر خفن بوده، می دونسته…!
دقت کردین اگه انگشتت با تبر قطع شه، دردش کمتره تا اینکه با کاغذ بریده بشه!
یه پشه مشاهده کردم تو اتاق. رفتم یه دماسنج آوردم نشستم جلوش نشونش دادمو باهاش منطقی بحث کردم که هنوز سرده هوا. اونم قبول کرد و رفت!
یکی از دوراهی های زندگی وقتی است که نمی دانید، در شیشه ای مقابل تان را باید «بکشید» یا «فشار دهید»!
به یـــــاد همه اونایی که خطشون اعتباریه ولی معرفتشون دائمیه!
به یـــــاد مادر که بخاطر ما هیکلش به هم خورد!
به یـــــاد سیم خاردار که پشت و رو نداره!
به یـــــاد اونایی که همه جا چشماشون مثل فانوس دریایی نمیچرخه!
به یـــــاد همه اونایی که دوسشون داریم و نمیفهمن آخرشم دق میدن مارو!
به یـــــاد همه اونایی که دلشون از یکی دیگه گرفته ولی به خاطر اینکه خودشون رو آروم کنن میگن بخاطر غروب پاییزه!
به یـــــاد با ارزش ترین پول دنیا "تومن"چون هم تو هستی توش هم من!
به یـــــاد اونایی که اگه صد لایه ایزوگامشون کنن بازم معرفت ازشون چیکه میکنه!
به یـــــاد دوست خوبی که مثل خط سفید وسط جاده ست،تکه تکه میشه ولی بازم پا به پات میاد !
به یـــــاد باغچه ای که خاکش منم،گلش تویی و خارش هرچی نامرده.!
به یـــــاد اونایی که "دوستت دارم"رو درک میکنن و اونو به حساب کمبود هات نمیذارن!
به یـــــاد اونایی که درد دل همه رو گوش میکنن اما معلوم نیست خودشون کجا درد دل میکنن!
به یـــــاد اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات به جای اینکه ترکمون کنن درکمون میکنن!
به یـــــاد اون دلی که هزار بار شکست ولی هنوزم دل شکستن بلد نیست!
به سلامتی خودت که اینو خوندی
آرامم همچون کشتزاری پس از تاراج ملخ ها،دیگر نه امیدی به مترسک هست و نه بیمی از داس و نه شوقی برای بذری دوباره...
آرام آرام...!
**********
دعای بـــاران چــــرا؟؟؟
دعای عشق بخوان! این روزها دلهــــا تشنه ترند تا زمین،خدایا کمی عشق ببار...
**********
در این شهر صدای پای مردمی است ،که همچنانکه تو را میبوسند طناب دار تو را میبافند.
مردمی که صادقانه دروغ میگویند وخالصانه به تو خیانت میکنند.
در این شهر هرچه تنها تر باشی پیروزتری...!!!
**********
عمری گذشت تا باورمان شد آنچه را که باد برد خودمان بودیم!
**********
چه خوشبختی بزرگی است،بدبختی های کوچک!
از میان کسانی که برای دعای بـــــاران به تپه ها می روند،تنها آنانکه با خود چتری به همراه می آورند به کار خـــدا ایمان دارند...!
روزگـــــــارا...
تو اگر سخت به من می گیری
با خبر باش که پژمردن من آسان نیست
گرچه دلگیر تر از دیروزم
لیک باور دارم دلخوشی ها کم نیست...
********
دوست دارم بر شبم مهمان شوی...
دوست دارم بر شبم مهمان شوی
بر کویر تشنه چون باران شوی
دوست دارم تا شب و روزم شوی
دوست دارم خانه ای سازم ز نور
نام تو بر سر درش زیبا ز دور
دوست دارم چهره ات خندان کنم
گریه های خویش را پنهان کنم
دوست دارم بال پروازم شوی
لحظه ی پایان و آغازم شوی
دوست دارم ناله ی دل سر دهم
یا به روی شانه هایت سر نهم
دوست دارم لحظه را ویران کنم
غم،میان سینه ام زندان کنم
دوست دارم تا ابد یادت کنم
با صدایی خسته فریادت کنم
دوست دارم با تو باشم هر زمان
گر تو باشی ،من نبارم بی امان... !
********
قلبـــها دریچه ی نفوذ اند آنکه صادقانه نفوذ کند پایــــدار ترین مهمان است... !
********
عجیب است "دوست داشتش" و عجیب تر از آن "دوست داشته شدن"
وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده به بازیش میگیریم .هرچه او عاشق تر ،ما سرخوش تر،هرچه او دل نازک تر ،ما بی رحم تر...
تقصیر از مانیست...
تمامی قصه های عاشقانه اینگونه در گوشمان خوانده شده است!!!
********
داستان شقــــــایــــق ... (شاعر ناشناس)
شقایق گفت با خنده ؛ نه تب دارم ، نه بیمارم
بسی صحرای سوزان را ، به دنبال گلش بوده
در این صحرا که آبی نیست
واز این گل که جایی نیست ، خودش هم تشنه بود اما
دلم می سوخت ، اما راه پایان کو ؟
و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
اما ! آه صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد
نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب ، خونش را