به یـــــاد همه اونایی که خطشون اعتباریه ولی معرفتشون دائمیه!
به یـــــاد مادر که بخاطر ما هیکلش به هم خورد!
به یـــــاد سیم خاردار که پشت و رو نداره!
به یـــــاد اونایی که همه جا چشماشون مثل فانوس دریایی نمیچرخه!
به یـــــاد همه اونایی که دوسشون داریم و نمیفهمن آخرشم دق میدن مارو!
به یـــــاد همه اونایی که دلشون از یکی دیگه گرفته ولی به خاطر اینکه خودشون رو آروم کنن میگن بخاطر غروب پاییزه!
به یـــــاد با ارزش ترین پول دنیا "تومن"چون هم تو هستی توش هم من!
به یـــــاد اونایی که اگه صد لایه ایزوگامشون کنن بازم معرفت ازشون چیکه میکنه!
به یـــــاد دوست خوبی که مثل خط سفید وسط جاده ست،تکه تکه میشه ولی بازم پا به پات میاد !
به یـــــاد باغچه ای که خاکش منم،گلش تویی و خارش هرچی نامرده.!
به یـــــاد اونایی که "دوستت دارم"رو درک میکنن و اونو به حساب کمبود هات نمیذارن!
به یـــــاد اونایی که درد دل همه رو گوش میکنن اما معلوم نیست خودشون کجا درد دل میکنن!
به یـــــاد اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات به جای اینکه ترکمون کنن درکمون میکنن!
به یـــــاد اون دلی که هزار بار شکست ولی هنوزم دل شکستن بلد نیست!
به سلامتی خودت که اینو خوندی
آرامم همچون کشتزاری پس از تاراج ملخ ها،دیگر نه امیدی به مترسک هست و نه بیمی از داس و نه شوقی برای بذری دوباره...
آرام آرام...!
**********
دعای بـــاران چــــرا؟؟؟
دعای عشق بخوان! این روزها دلهــــا تشنه ترند تا زمین،خدایا کمی عشق ببار...
**********
در این شهر صدای پای مردمی است ،که همچنانکه تو را میبوسند طناب دار تو را میبافند.
مردمی که صادقانه دروغ میگویند وخالصانه به تو خیانت میکنند.
در این شهر هرچه تنها تر باشی پیروزتری...!!!
**********
عمری گذشت تا باورمان شد آنچه را که باد برد خودمان بودیم!
**********
چه خوشبختی بزرگی است،بدبختی های کوچک!
از میان کسانی که برای دعای بـــــاران به تپه ها می روند،تنها آنانکه با خود چتری به همراه می آورند به کار خـــدا ایمان دارند...!
روزگـــــــارا...
تو اگر سخت به من می گیری
با خبر باش که پژمردن من آسان نیست
گرچه دلگیر تر از دیروزم
لیک باور دارم دلخوشی ها کم نیست...
********
دوست دارم بر شبم مهمان شوی...
دوست دارم بر شبم مهمان شوی
بر کویر تشنه چون باران شوی
دوست دارم تا شب و روزم شوی
دوست دارم خانه ای سازم ز نور
نام تو بر سر درش زیبا ز دور
دوست دارم چهره ات خندان کنم
گریه های خویش را پنهان کنم
دوست دارم بال پروازم شوی
لحظه ی پایان و آغازم شوی
دوست دارم ناله ی دل سر دهم
یا به روی شانه هایت سر نهم
دوست دارم لحظه را ویران کنم
غم،میان سینه ام زندان کنم
دوست دارم تا ابد یادت کنم
با صدایی خسته فریادت کنم
دوست دارم با تو باشم هر زمان
گر تو باشی ،من نبارم بی امان... !
********
قلبـــها دریچه ی نفوذ اند آنکه صادقانه نفوذ کند پایــــدار ترین مهمان است... !
********
عجیب است "دوست داشتش" و عجیب تر از آن "دوست داشته شدن"
وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده به بازیش میگیریم .هرچه او عاشق تر ،ما سرخوش تر،هرچه او دل نازک تر ،ما بی رحم تر...
تقصیر از مانیست...
تمامی قصه های عاشقانه اینگونه در گوشمان خوانده شده است!!!
********
داستان شقــــــایــــق ... (شاعر ناشناس)
شقایق گفت با خنده ؛ نه تب دارم ، نه بیمارم
بسی صحرای سوزان را ، به دنبال گلش بوده
در این صحرا که آبی نیست
واز این گل که جایی نیست ، خودش هم تشنه بود اما
دلم می سوخت ، اما راه پایان کو ؟
و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
اما ! آه صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد
نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب ، خونش را
خوابم یا بیدارم ؟تو با منی با من
همراه و همسایه نزدیک تر از پیرهن
باور کنم یا نه عطر نفس هاتو
ایثار تن سوز نجیب دستاتو
اگه این فقط یه خوابه تا ابد بذار بخوابم
بذار آفتاب شم و تو خواب از تو چشم تو بتابم
بذار اون پرنده باشم که با تن زخمی اثیره
عاشق مرگه که شاید،توی دست تو بمیره
گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود
از هرچه زندگیست دلت سیر می شود
گویی به خواب بود جوانیمان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر میشود
کاری ندارم آنکه کجایی چه میکنی
بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود
...یک...
دو...
سه...
چندین وچند
...هرچقدر میشمارم خوابم نمیره
من این ستاره های خیالی را
که از سقف اتاقم
تا بینهایت خاطرات تو جاری است
....
یــــادش بخـــــــــیر!!!
وقتی بودی نیازی به شمردن ستاره ها نبود
اصلا یادم نیست
ستاره ای بود یا نبود
هرچه بود شیرین بود
حتی بی خوابی بدون شمردن ســـتـــــاره هــــا....
ادامه مطلب ...